نماز راز با بی نیاز، راز میان عاشق و معشوق و پیوند خلق و خالق، سر
تعظیم فرود آوردن بنده در برابر صاحب امر خود، و اظهار عبودیّت از جانب
عبد است. نماز پالایندهی آلوگی ها، تیرگی ها، ظلمت ها، تاریکی های روح و
روان آدمی و شست و شو دهنده ی دل و جان او است، نماز توجه باطن و ملازمت در
حضور و اقبال به سوی حق و اعراض از ماسوی ا... است. در این مقاله بر آنیم
تا سیمای دین را در شعر خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی بررسی کنیم.
خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی ملقب به لسان الغیب یکی از پر فروغترین
ستارگان آسمان شعر و ادب پارسی است که همواره در طول تاریخ و در تمامی
عالم پرتو افشانی میکند. از میان تمام شاعران توانمند زبان فارسی بی گمان
هیچ کس توفیق آن را نداشته است که به اندازه ی حافظ مطلوب نظر خاص و عام
قرار گیرد و فضای ادب و فرهنگ فارسی را به خود اختصاص دهد.
پیر فرزانه ی شیراز با توجه به آن که شاعری متشّرع است، از زوایای گوناگون
به نماز که سیما و ستون دین مبین اسلام است در کلام خود پرداخته است. او
نمازی را شایسته ی در گاه باری تعالی می داند که با حضور قلب خوانده شود. و
تمام توجه نمازگزار به نماز باشد نه آن که توجه فرد در حال نماز به امور
دیگر باشد و فقط الفاظ را ادا کند و از روی عادت خم و راست شود. از این رو
شاعر شیراز می سراید: